جدول جو
جدول جو

معنی دین بهی - جستجوی لغت در جدول جو

دین بهی(نِ بِ)
آئین زردشتی. دین به. بهدینی:
نگیرد ازو راه و دین بهی
مر این دین به را نباشد رهی.
دقیقی.
بیاموز آیین دین بهی
که بی دین نه خوبست شاهنشهی.
دقیقی.
پذیرفت پاکیزه دین بهی
نهان گشت بیدادی و بیرهی.
دقیقی.
رجوع به بهدینی و زردشتی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ)
دیانت. (یادداشت مؤلف). عمل دین ور. رجوع به دین ور شود
لغت نامه دهخدا
(دیمْ)
معنی این ترکیب که در بیت زیر از دیوان البسۀ نظام قاری آمده است معلوم نشد و مصحح دیوان نیز در برابر آن علامت استفهام گذارده است:
در صف رخت بدستار دمشقی بنگر
گر ز دین باف ابی تاج ؟ بنامست اینجا.
نظام قاری (دیوان البسه ص 40)
لغت نامه دهخدا
(نِ اِ لا)
دینی که اکبر شاه، پادشاه هند درسال 1582 میلادی بیاری ابوالفضل بن مبارک پدید آورد. این دین مبتنی بر اسلام بود و در آن آنچه را که در ادیان دیگر پسندیده میداشتند داخل کردند در این دین به بردباری و مدارا نسبت بصاحبان ادیان و مذاهب توصیه شده و ازدواج اطفال، زناشوئی با اقربا و تعدد زوجات و کشتن حیوانات و خوردن گوشت مکروه، سوزاندن زنان بیوه که رسم هندوان بود مذموم، صرف مشروبات الکلی مشروط، قمار و فحشا محدود و روزه و حج ممنوع شده بود. پس ازاکبرشاه این دین متروک ماند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ بِ)
می به. شراب به. شراب بهی: هرکه از او (از مشمش = زردآلو) تازه بخورد باید که سرکنگبین انگبین از سر وی بخورد یا می بهی. (الأبنیه عن حقایق الادویه). و رجوع به می به شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دین به
تصویر دین به
کیش و آیین برتر، دین بهتر
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به دیبه دیبا: بامدادان بر هوا قوس و قزح بر مثال دامن شاهنشاهی پنج دیبای ملون بر تنش باز جسته دامن هر دیبهی (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین وری
تصویر دین وری
امت
فرهنگ واژه فارسی سره